دلم رنگه شب یلدا گرفته دلم از این دو رنگی ها گرفته
من آن خورشیده غمگینه غروبم که سربردار منه دریا گرفته
نه آغوشی که بر آن روز بیارم نه دامانی که بر آن سر گذارم
نه اشکی تا ز چشمانم ببارد نه فریادی که تا از دل برارم
دلم رنگه شب یلدا گرفته دلم از این دو رنگی ها گرفته
من آن خورشیده غمگینه غروبم که سر بردار منه دریا گرفته
به هر سو روکنم با پای خسته سیاهی در کمین من نشسته
بسوزد آه من دامان غم را خدایی دارد این قلب شکسته
خدایی دارد این قلب شکسته به هر سو روکنم با پای خسته
سیاهی در کمین من نشسته بسوزد آه من دامان غم را خدایی دارد این قلب شکسته