مسافرعزیزم رفتی سفر سلامت امدی که دادی
پیمونه تا قیامت بختم زمن برگشته اب از سرم گذشته
تیشه بر ریشه درخت عشقم زدی چرا تو با من بدی
گمونم که جای اشتی نمونده برات رفتی گریزان شدی
میخوام از گذشته ها دلو پشیمون بکنم
با موهات ببندمش یه گوشه زندون بکنم
اخه دل با درد وغم چیکار کنه الانه که پابشه فرار کنه